پانته آپانته آ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

برای دخترم

شریعتی ودیگر هیچ

1392/3/28 23:14
نویسنده : lمامانی
574 بازدید
اشتراک گذاری

در روزهایی که بیش از همیشه تنهایم،بیشتر و بیشتر حسرت روزهایی که گذشتند را می خورم!
چقدر بودن خوب بود...بودن های تو...بودن هایی که تو در آن ها احساس می شدی...من احساست می کردم!
اما در این روزها؛روزهایی که برایم سخت می گذرند...نه نه! این روزها اصلا نمی گذرند! مگر روزهایی که تو در آنها نیستی،می گذرند؟! نه اصلا!
گویی دنیا ایستاده است...زمان متوقف شده است...خورشید بر سر دروازه ی مشرق ایستاده است...ماه نیز نظاره گر است...همه منتظرند؛منتظرند تا تو برگردی...تا باز هم سنگینی نفس هایت دنیا را تکان دهد...زمان را به حرکت درآورد...تا باز هم برای خورشید نقطه شعفی باشد که باز هم طلوع کند!
من به بودنت محتاجم...باید باشی تا من هم باشم...تا اوج بگیرم...همراه با تو...همقدم با تو!
پس برگرد...همین الان برگرد...منتظرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان پريسا خانوم
30 مرداد 92 11:22
سلام چند وقته هر چي ميام پست جديد ندارين ايشالا كه هر جا هستين خوش باشين
مامان پريسا خانوم
19 شهریور 92 15:35
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای دخترم می باشد